استلا به عنوان یک شوالیه شجاع پادشاهی ارشا با مرگ نابهنگام خود روبرو می شود. اما مرگ پایانی برای استلا نیست - سه سال پس از مرگ او، او خود را در بدن لوسیفلا آیدین، دختر لوس و سرد یک کنت در امپراتوری جانسگار، می بیند. او متوجه می‌شود که کشورش سال‌ها پیش به دست جانسگار افتاد و اکنون با صدقیا هاینت، پسر یک دوک و دشمن او در زندگی قبلی‌اش، نامزد کرده است. آیا استلا می تواند در حالی که تلاش می کند زندگی جدید خود را به عنوان لوسیفلا دنبال کند، حقیقت پشت مرگ خود را کشف کند؟